***نــوگـل زندگــی بـابـا و مـامـان***

سلام به همه عزیزانم. نمیدونم چی بگم و از کجاش بگم!!! اصلا چطوری شروع کنم!!! انقدر خوشحالم که قدرت تکلم ندارم.    دارم عمــّــــــــــــــــــــــــــــــــــه میشم. سارینا گلی،همبازیت توراهه.دیگه تنهانیستی. این خبر مسرت بخش رو در شب اول ماه مبارک رمضان شنیدم. عجب ماه مبارکی و عجب خبر شادی. خدایا به حق ماه مبارک رمضان دل همه مادرا رو شاد کن و اونهایی هم که بچه دار نمیشن نا امیدشون نکن. الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی آمـــــــــیـــــــــــــــن . داداش میلادو زنداداش بهتون تبریک میگم.ان شا اله که بسلامتی نی نی تونو ببینید.     ...

سلام دوم خرداد ماه سال 95 چندمناسبت داشت. میلاد منجـــی عالم بشریت،حضرت مهـــــدی(عج). تولدپــــدرم،بابابزرگ ساریناگلی. ودرنهایت خوردن آش دندونی ساریناکوچولو. این روز رو جشن گرفتیم.یک جشن سه نفره. مجدد نیمه شعبان رو به همه دوستان تبریک میگم. عیـــــــــدتون مبـــــــــارک ...

سلام به همگی زمانیکه برای تولد سارینا گلی تو ده روزگی ولیمه گرفتیم هرکدوم از خواهروبرادرها زحمت کشیدندو کادویی به دخملمون دادن. دو تا از اون کادوها النگوبود. یکی از طرف مامان بزرگش که به رحمت خدارفت اون یکی هم از طرف عمه شهلا. برای شادی روح مامان کبری : من قراء الفاتحه مع الصلوات. النگو رو در روز میلاد حضرت ابوالفضل به دست دخترمون کردیم. دختـــــرم النگــــوهـــات مبـــــــــارک   ...

ســـــــــلام                      مــــــــــــــــــا اومـــــــــــــدیـــــــــــــم اول حرفم بگم : عیدتــون مبـــارک. امروز یک اتفاق جالب افتاد. ی برگ پرتقال دادم دست سارینا گلی،یک لحظه ازش قافل شدم ماشالا از وسط دونیمش کرد. اولین میوه نوش جونت باشه گل دخمل. ...

سلام هشتم اردیبهشت رسید. کوچولومون رو آماده کردیم با مامان بزرگ رفتیم مرکز بهداشت. الهی بمیرم بعد تزریق واکسن ، ده دقیقه ای گریه کردا.  گریــــــــــــــــــــــــــــــــــه دختـــرم واکسن چهـــارماهگیت مبــــارک     ...

امسال روز پدر متفاوت بود چون پدرم بابا بزرگ و همسرم بابا شده بود. روزتون مبـــارک. ان شا اله عمــــرتون طــــولانی،دلتـــون نورانـــی،ســایتون برقـــرار،مهـــرتون مستـــدام                            من از همین جا میلاد حضرت علی و روز مرد را به تمام دوستان، آشنایان و اقوام تبریک میگویم. ...

دل به دریا زدم و روز شنبه  15 فروردین به همراه مامان بزرگ ، سارینا کوچولو رو به بیمارستان بقیه الله بردیم که گوشش رو سوراخ کنیم. دیگه بقیش رو میدونید. گوشواره نومبارک. خوش به حالت سارینا گلی.مامان بزرگ بهمراه عمه فرشته هرکدومشون یک جفت گوشواره عیدی برات خریدند.   ...

سیزده روز به چشم برهم زدنی گذشت.وقت سیزده به در کردن ، سبزه گره زدن و پرتاب سنگ رسید. طبق رسوم ، سبزه نوروز رو باخودمون به دل طبیعت بردیم و بعد صرف نهار سبزه گره زدیم. بعد گره زدن سبزه ها ، چهارده تا سنگ برداشتیم.هفت تا از سنگها رو به پشت سرانداختیم به نیت چیزهای بد مثل : نحسی،بی پولی،مریضی و... و هفت تاسنگ به جلوانداختیم به نیت چیزهای خوب مثل : سلامتی ، عاقبت بخیری ، ثروت و ... هوا خیلی سرد بود و باران هم گاه تند و گاه آروم میبارید و گاه بند میومد. موقع بند اومدن بارون ازفرصت استفاده کردیم و آتشی روشن کردیم و کبابی به سیخ کشیدیم. بعد صرف چایی به علت بارش شدید باران به خانه برگشتیم و میوه رو خونه خوردیم. از لحظه ای که از...

تقدیــم به همــه مــادرهــای عــزیــــــز   مامان کبری، همانگونه که گویند بهشت زیر پای مادران است.ان شا اله بهشت برین جایگاه ابدی شما باشد. ...